^^^^^*^^^^^
سکوت زن را هرکس نمیداند معنی کند
سکوت یک زن پر از ایهام است
ایهام هایی چند معنی، گاهی باسکوتش حرف میزند گاهی گله میکند
گاهی میگرید
گاهی میخندد و گاهی فقط گاهی به زبان می آورد آنچه میخواهد را
سکوت زنها میتواند همچون نگاهشان سرمنشأ چیزی باشد، یک زن زمانی سکوتش بی معنیست که بداند معنای سکوت و حرف چشمانش را کسی نمیفهمد، یک زن وقتی که تکیه گاهش محکم نباشد
در مقابل حقش سکوت میکند، وقتی بداند کسی نیست که جواب بغض ها و گریه های شبانه اش را بدهد
با اشک چشمانش قهر میکند
وقتی حاله دلش خوش نباشد حاله چشمانش غمبار است همچون دریایی که طوفانیست، برای خواندن حرف نگاه یک زن باید روحش را درک کنی تا بدانی هر سکوت او نشانه رضایت نیست
هر نگاه او نشانه فریبه مردی را ندارد، یک زن گاهی برای دل خود لاک میزند و آرایش میکند
باید این حال را چشید تا بفهمی این حالات او برای از راه به در کردن مردان نیست
این جنس ظریف خواهان توجه است، نه توجه به جسم و صورتش، بلکه خواهان توجه به روحش است
خواهان کسی است که اول درونش را ببیند بعد برونش را، زن بودن از جنس مادرانه هاست، از جنس مهربانی و دلسوزی
اصلا زن مظهر مهرورزی روی زمین است
حواسمان باشد دل این جنس شکننده را نشکنیم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
مادربزرگ وقتي رفت كه
ديگر خسته بود
از تنهايي
از سكوت
مادربزرگ وقتي رفت كه
شماره ي هركه را مي گرفت
يا در دسترس نبود
يا بعدن تماس مي گرفت
يا اصلا جواب نمي داد
مادربزرگ وقتي رفت كه
ديگر توانِ ماندنش نبود
اين ها را گفتم كه بگويم
آدم يك جا براي هميشه مي رود
گاهي از خانه
گاهي از دل
گاهي هم از دنيا
حواسمان باشد
تا دير نشده براي هم
براي ماندنِ هم
دست به كاري بزنيم
مثلا چه مي دانم
پيامي
تماسي
ديداري
دير مي شود
خيلي دير
مادربزرگ رفت
و من هيچوقت فرصت نكردم
به او بگويم
من عاشق همان
مهرباني هايِ پر غرورت بودم